درک بیشتر هزینه سرمایه


همه این محاسبات نیاز به یک نرخ بهره یا نرخ بازگشت دارند. برای طرح های تجاری، شرکت ها معمولا از یک استاندارد برای محاسبه نرخ بازگشت استفاده می کنند. این عدد ممکن است از بازارهای سرمایه گذاری به دست آید. نرخ پیشنهادی اینتربانک لندن (LIBOR) یا نرخ پایه وام دهی آمریکا، بنچمارک های معمول هستند. برخی از شرکت ها از نرخ های بازگشت نقدینگی و سرمایه انتظاری خود برای پیش بینی استفاده می کنند. برخی از شرکت ها برای هر سرمایه گذاری جدید، نرخ بازگشت مشخصی را تعریف می کنند و از آن برای تنزیل جریان های درآمدی آینده در طرح های تجاری خود استفاده میکنند. حتی سازمان های غیرانتفاعی باید یک نرخ بازگشت نقدینگی داشته باشند.

سرمایه در گردش چیست؟

سرمایه در گردش چیست؟

سرمایه در گردش یا Working Capital ازجمله اصطلاحات متداول در مفاهیم مالی و حسابداری است. در تعریف، می‌توان، آن را مجموعه دارایی برشمرد که قابلیت گردش یا نقد شوندگی داشته باشد. درواقع نوعی از دارایی به‌حساب می‌آید. همچنین به هر نوع سرمایه و پولی اشاره دارد که در تولید یک محصول به‌ کار رفته است. البته این سرمایه شامل سرمایه‌های ثابت و تجهیزات نمی‌شود. به عبارتی این سرمایه بخشی از دارایی‌های جاری شرکت را تشکیل می‌دهد. برای توضیح شفاف‌تر، بهتر است دارایی‌های جاری شرکت را بشناسیم.

سرمایه در گردش

دارایی‌های جاری دارایی‌هایی هستند که در طی سال مالی جاری، نقد می‌شوند؛ مانند پول نقد، سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت. موجودی انبار هم درصورتی‌که در افق زمانی کوتاه‌مدت قابل‌فروش و تبدیل به پول نقد باشد در گروه دارایی‌های جاری طبقه‌بندی می‌شود. حساب‌های دریافتنی (مطالباتی که در کوتاه‌مدت بتوان آن‌ها را به پول نقد تبدیل کرد و حتی ممکن است اسناد تجاری دقیق از آن‌ها موجود نباشد) هم، ‌شکل دیگری از دارایی‌های جاری محسوب می‌شوند. یک شرکت علاوه بر دارایی‌های جاری، بدهی‌های جاری هم دارد. بدهی‌های جاری، بدهی‌هایی هستند که در طی سال مالی جاری یا دوره مالی موردنظر ما، قابل‌تبدیل به پول نقد باشند. اگر بدهی‌های جاری از دارایی‌های جاری یک شرکت کسر گردد، سرمایه در گردش خالص به دست می‌آید. به عبارت بهتر، سرمایه در گردش خالص، میزان واقعی دارایی‌های نقد یک شرکت است.

سرمایه در گردش چیست؟

چرا باید با این مفهوم آشنا شویم؟

سرمایه‌‌ در گردش برای شناخت وضعیت مالی و نقدینگی یک کسب و کار از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از دلایل عمده‌‌‌‌ای که سرمایه‌گذاران جدی و حرفه‌‌ای می‌‌خواهند ترازنامه‌‌ مالی یک شرکت را مطالعه کنند، این است که بدانند شرکت چقدر سرمایه‌‌ در گردش دارد و وضعیت فعلی آن چگونه است؟ سرمایه‌‌ در گردش، حقایق زیادی را در مورد وضعیت مالی یک کسب‌‌وکار و موقعیت نقدینگی کوتاه‌‌مدت بیان می‌‌کند. این نسبت، تقریباً از هر نسبت مالی یا محاسبات ترازنامه‌‌ای دیگر قابل‌‌اعتمادتر است، چراکه به شما می‌‌گوید که اگر یک شرکت همه‌‌ی منابع مالی کوتاه‌‌مدت خود را برای پرداخت همه‌‌ی بدهی‌‌های کوتاه‌‌مدت خود استفاده کند، چه چیزی بعدازآن باقی می‌‌ماند. همچنین محاسبه آن از سایر محاسبات مالی آسان‌تر است و به‌آسانی می‌توان به شمای کلی شرکت دست‌یافت. این دقیقاً همان چیزی است که همه مدیران و سرمایه‌گذاران در جستجوی آن هستند؛ زیرا در یک نگاه می‌توانند چندین نکته را متوجه شوند. در ادامه به مزیت‌ها و کاربردهای این نسبت می‌پردازیم.

سرمایه در گردش چه معیارهایی را پوشش می‌دهد؟

اگر سایر عوامل را برابر فرض کنیم، یک شرکت هرچه سرمایه‌‌ در گردش بیشتری داشته باشد، کمتر دچار فشارهای مالی می‌‌شود؛ اما ازدیاد این نسبت نیز ممکن است باعث کاهش درآمدها شود. اگر هیئت‌مدیره تصمیم بگیرد که مبلغی از این سرمایه‌‌ را به شکل سود سهام یا بازخرید سهام توزیع کند، سرمایه‌گذاران ممکن است راضی‌تر باشند. همان‌طور که می‌دانیم، توانایی پوشش بدهی‌ها یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های هر کسب‌وکاری است. به‌طورکلی، یک شرکت باید به‌اندازه کافی سرمایه‌‌ در گردش در اختیار داشته باشد تا همه مطالبات و هزینه‌های خود را برای یک سال پرداخت کند. با دانستن این موضوع، می‌فهمیم آیا یک شرکت منابع لازم را جهت گسترش داخلی در اختیار دارد یا اینکه باید به سراغ بانک یا بازارهای مالی بروند تا بتوانند بودجه بیشتر به دست آورند.

درواقع، سرمایه در گردش معیاری برای میزان کارآمدی شرکت به‌حساب می‌آید. ما با محاسبه نسبت سرمایه در گردش (نسبت جاری) که از تقسیم دارایی‌های جاری به بدهی‌های جاری به دست می‌آید، می‌توانیم توان شرکت برای پوشش بدهی‌های کوتاه‌مدت آن را بفهمیم. نسبت سرمایه در گردش کمتر از یک، نشان‌دهنده سرمایه در گردش خالص منفی است و میزان بدهی‌های جاری شرکت بیشتر از دارایی‌های آن است. این موضوع به اعتباردهندگان و سرمایه‌گذاران هشدار می‌دهد که شرکت مذکور، برای سرمایه‌گذاری مناسب نیست. پایین بودن این نسبت می‌تواند دلایل زیادی داشته باشد؛ مثلاً کاهش فروش یا افزایش فروش‌های اعتباری نسبت به نقدی می‌تواند نقد شوندگی شرکت را تهدید کند و توان آن را در پوشش بدهی‌ها کاهش دهد. یکی از مزیت‌‌های عمده بررسی این مفهوم، پیش‌بینی بحران‌های مالی است. حتی شرکتی که دارایی‌‌ ثابت زیادی دارد، اگر نتواند به‌موقع بدهی‌های خود را بپردازد و از نقدینگی خود بهره ببرد، به‌زودی ورشکست خواهد شد.

میزان تاثیر در کسب و کار ها

کسب و کارهایی که توان پیش‌بینی بحران‌ها دارند، راحت‌تر از سایرین می‌تواند، با آن مقابله کرده و از پس آن بربیایند. این نکته می‌تواند عاملی جهت موفقیت و توسعه شرکت میان رقبا باشد. در بهترین شرایط، میزان ناکافی سرمایه‌‌ در گردش می‌‌تواند به فشارهای مالی بر شرکت، تعداد پرداخت‌‌های با تأخیر به اعتباردهندگان و فروشندگان منتهی شود. همه این موارد درنهایت باعث کاهش نرخ اعتباری شرکت می‌شود. نرخ اعتباری پایین‌‌تر یعنی بانک‌‌ها و بازار اوراق بهادار نرخ‌‌های بهره‌‌ بالاتری را خواهند خواست که در طولانی‌‌مدت ممکن است ضرر مالی زیادی به یک شرکت بزند، چراکه قیمت سرمایه افزایش می‌‌یابد و درآمد کمتری کسب خواهد شد. سرمایه‌‌ در گردش منفی می‌‌تواند برای برخی از کسب‌‌وکارها که گردش بالایی دارند خوب باشد. شرکت‌‌های خرده‌‌فروشی که گردش موجودی کالای بالایی دارند و معاملات خود را بر مبنای پول نقد انجام می‌‌دهند، به سرمایه‌‌ در گردش بسیار کمی نیاز دارند. آن‌ها با پول نقدی که به دست آوردند، موجودی کالاهای خود را افزایش می‌دهند تا مجدداً بفروشند و درآمد کسب کنند. فروشندگان خرده‌فروشی می‌توانند به مشتریان وام عطا کنند، تا محصولات آن‌ها را بخرند و مدیریت درآمدها به‌سادگی صورت می‌گیرد؛ بنابراین آن‌ها درک بیشتر هزینه سرمایه نیازی ندارند، مبالغ زیاد سرمایه‌‌ در گردش خالص داشته باشند. درواقع، پایین بودن این نسبت در این مدل کسب‌وکارها، مدیریت هوشمندانه‌ای است که بهبود شرایط شرکت کمک می‌کند.

در نقطه مقابل، شرکت‌‌هایی مانند تولیدکنندگان ماشین‌‌آلات سنگین که به سرمایه‌‌ در دسترس بسیار زیادی نیاز دارند، شرایط متفاوتی دارند. این نوع کسب‌‌وکارها محصولات درک بیشتر هزینه سرمایه گران‌‌قیمت را بر مبنای پرداخت بلندمدت می‌‌فروشند؛ بنابراین نمی‌‌توانند به همان سرعت پول نقد تولید کنند. موجودی کالای ترازنامه‌‌ آن‌ها معمولاً از ماه‌‌ها قبل سفارش داده می‌‌شود، پس به‌‌ندرت می‌‌توان آن‌ها را با سرعتی زیاد برای به دست آوردن پول نقد در مقابل یک بحران مالی کوتاه‌‌مدت فروخت و ممکن است تا زمان فروش آن‌ها بسیار دیر شده باشد. این شرکت‌ها، باید دارایی نقد بهینه‌ای را داشته باشند تا هر آن بتوانند بحران‌ها را مدیریت کنند. این نسبت، نباید بیش‌ازاندازه هم بزرگ باشد. حد معقول این نسبت می‌تواند بین ۱ الی ۲ باشد. بنابراین، این نسبت می‌تواند نشان‌دهنده بهره‌وری عملیاتی شرکت نیز باشد. بدین‌صورت که با افزایش آن متوجه شویم شرکت از دارایی‌های خود به‌خوبی استفاده نکرده و کارایی لازم را نداشته است و صرفاً دارایی‌های خود را به‌صورت نقد نگه‌داشته است.

چگونه سرمایه در گردش را مدیریت کنیم؟

سرمایه در گردش چیست؟

صاحبان کسب‌وکارهای کوچک، فارغ از نوع صنعت و تعداد کارمندان، باید چرخه سرمایه در گردش شرکت خود یا مدت‌زمانی که از تولید یک محصول و خدمت تا زمان دریافت مبلغ آن محصول و خدمت می‌گذرد را درک کنند. هر چه این چرخه طولانی‌تر باشد، یک کسب‌وکار زمان بیشتری را بدون نقدینگی و سرمایه به سر می‌برد و در سرمایه‌گذاری یا پرداخت هزینه‌ها و تعهدات شرکت، امکان ایجاد اختلال بیشتر می‌شود. درک کامل مؤلفه‌های چرخه سرمایه در گردش برای بقاء شرکت ضروری است، چراکه امکان مدیریت بهتر جریان نقدینگی را به شرکت می‌دهد. تمام کارشناسان کسب‌وکارهای کوچک معتقدند که نداشتن برنامه درست و پیش‌بینی نکردن مقدار نقدینگی لازم، عامل اصلی در ورشکست شدن کسب‌وکارهای کوچک است. انتخاب حجم و ترکیب بهینه‌ای از منابع و مصارف را برای سرمایه در گردش که به رشد شرکت و نقد شوندگی مطلوب آن منجر شود، می‌تواند در این امر به شرکت‌ها کمک کند. این امر با به‌کارگیری، استراتژی‌های متنوع می‌تواند محقق شود.

آموزش بدهکار و بستانکار در حسابداری

بدهکار و بستانکار اصطلاحی است که توسط حسابداران برای ثبت رویدادهای مالی در سوابق و سیستم حسابداری استفاده می‌شود. هر رویداد مالی هم‌زمان در دو حساب ثبت می‌شود، در یک حساب به عنوان بدهکار (سمت راست) و در حساب دیگری به عنوان بستانکار (در سمت چپ) ثبت می‌شود.

این سیستم دو طرفه، دقت در سوابق حسابداری و سیستم مالی را مهیا می‌کند.

بدهکار و بستانکار

پیش نیاز این درس : درس تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی

حساب چیست؟

حسابداران برای سازماندهی داده‌های مالی، سیستمی را طراحی و توسعه داده اند که رویدادهای مالی را در پرونده ای به نام حساب ثبت و مرتب می‌کنند.

حساب پرونده ای برای افزایش و کاهش دارایی، بدهی یا حقوق مالکانه است. به عنوان مثال، شرکت ثمین (شرکت مورد بحث در درس تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی) دارای حساب‌های جداگانه برای موجودی نقد، حساب‌های دریافتنی، حساب‌های پرداختنی، درآمد خدمات، هزینه حقوق و دستمزد و غیره می‌باشد.

در ساده ترین شکل، یک حساب از سه بخش تشکیل شده است:

  1. عنوان حساب
  2. سمت راست یا بدهکار.
  3. سمت چپ یا بستانکار.

از آنجایی که فرمت یک حساب شبیه حرف T است، از آن به عنوان حساب T یاد می‌کنیم.

تصویر زیر شکل اصلی یک حساب را نشان می‌دهد.

حساب T

ما از فرم T در اغلب دروس حسابیار برای توضیح روابط اساسی حسابداری استفاده می‌کنیم.

بدهکار و بستانکار

عبارت بدهکار سمت راست و عبارت بستانکار سمت چپ یک حساب را نشان می‌دهد.

  • گاهی اوقات از کلمات اختصار برای نمایش بدهکار و بستانکار استفاده می‌شود: از “بد” برای بدهکار و از “بس” برای بستانکار
  • به وارد کردن مبلغ در سمت راست حساب، بدهکار کردن حساب می‌گویند. به وارد کردن مبلغ در سمت چپ بستانکار کردن حساب می‌گویند.

هنگام مقایسه جمع دو طرف حساب، در صورتی که جمع مبالغ بدهکار بیش از بستانکار باشد مانده حساب بدهکار است. اگر جمع مبالغ بستانکار بیش از بدهکار باشد، مانده حساب بستانکار است. به موقعیت سمت بدهکار و سمت بستانکار در تصویر بالا توجه کنید.

روند ثبت بدهکار و بستانکار در یک حساب در شکل زیر برای حساب موجودی نقد شرکت ثمین نشان داده شده است:

حساب موجودی نقد

هر مورد مثبت در جدول نشان دهنده دریافت وجه نقد است.هر مبلغ منفی نشان دهنده پرداخت وجه نقد است.

توجه داشته باشید که در فرم حساب، افزایش موجودی نقد را به عنوان بدهکار و کاهش موجودی نقد را به عنوان بستانکار ثبت می‌کنیم.

به عنوان مثال، دریافت 15.000.000 ریال وجه نقد (به رنگ آبی)، حساب موجودی نقد بدهکار می‌شود و پرداخت 7.000.000 ریال وجه نقد (به رنگ قرمز) حساب موجودی نقد بستانکار می‌شود.

استفاده از فرم حساب T دو مزیت اصلی دارد:

  1. وارد کردن افزایش در یک طرف و کاهش در طرف دیگر، باعث کاهش خطاهای ثبت می‌شود.
  2. فرم حساب T به تعیین مجموع هر طرف حساب و همچنین مانده حساب کمک می‌کند. مانده حساب با کم کردن یک مقدار از دیگری تعیین می‌شود.

مانده حساب موجودی نقد 8.050.000 ریال بدهکار است که نشان می‌دهد که شرکت ثمین 8.050.000 ریال وجه نقد دارد. به عبارت دیگر، شرکت ثمین با موجودی صفر شروع به کار کرد و اکنون 8.050.000 ریال وجه نقد دارد.

حسابداری دو طرفه

حسابداری دو طرفه یک سیستم ثبت رویدادهای مالی است که طبق آن هر رویداد مالی حداقل در دو حساب ثبت می‌شود. هیچ محدودیتی برای تعداد حساب‌های مورد استفاده در ثبت رویداد مالی وجود ندارد، اما حداقل آن دو حساب است.

در هر حساب دو ستون وجود دارد که ورودی‌های بدهکار در سمت راست و ورودی‌های بستانکار در سمت راست قرار دارند.

در حسابداری دو طرفه، مجموع تمام ورودی‌های بدهکار باید با کل ورودی‌های بستانکار باید برابر باشند. هنگامی که این اتفاق می‌افتد، گفته می‌شود که دوطرف در توازن است. اگر مجموع بدهکار و بستانکار برابر نباشند، دو طرف حساب نامتوازن است.

در درس تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی با تأثیر یک رویداد مالی بر معادله حسابداری آشنا شدید. به یاد داشته باشید که هر رویداد مالی باید دو یا چند حساب را تحت تاثیر قرار دهد تا دو طرف معادله حسابداری مساوی باشد.

  • بدهکار باید با بستانکار برابر باشد.
  • برابری بدهکار و بستانکار مبنایی را برای حسابداری دوطرفه فراهم می‌کند.
  • در سیستم حسابداری دوطرفه، اثر دوگانه (دو طرفه) هر رویداد مالی در حساب‌ها ثبت می‌شود. سیستم حسابداری دوطرفه یک روش منطقی برای ثبت رویدادهای مالی ارائه می‌دهد.

سیستم حسابداری دوطرفه به اطمینان از صحت مقادیر ثبت شده و همچنین تشخیص خطاها کمک می‌کند. اگر هر رویداد مالی با بدهکار و بستانکار مساوی ثبت شود، مجموع بدهکار باید با مجموع بستانکار برابر باشد.

سیستم حسابداری دوطرفه برای تعیین برابری معادله حسابداری بسیار کارآمدتر از روش مثبت و منفی است که در درس تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی استفاده شد.

درک بیشتر هزینه سرمایه

ارزیابی مالی و اقتصادی پروژه‌ها و طرح‌های سرمایه گذاری

مدیران پروژه ها و برنامه ریزان معمولا از تصمیمات مربوط به کسب و کار پروژه های خود جدا هستند. تصمیم گیران در سطوح بالا، علاوه بر زمان و هزینه پروژه ها، نگران دوره های بازپرداخت (Payback Periods) و بازگشت سرمایه (Return On Investment) نیز هستند. لازم است مدیران پروژه، کارشناسان سرمایه گذاری و تحلیل گران کسب و کار با روش های ارزیابی مالی و اقتصادی پروژه های سرمایه گذاری آشنا باشند تا بتوانند در مواجهه با شرایط جدید، تصمیمات صحیح اتخاذ کنند و همگامی کاملی با مدیران در سطوح بالا برای بهینه کردن نرخ بازگشت سرمایه و دوره های بازپرداخت داشته باشند.

آشنایی با اصطلاحات مالی برای ارزیابی مالی و اقتصادی پروژه ها، قدم اول برای یادگیری و اجرای ارزیابی پروژه هاست. در ادامه برخی از این اصطلاحات و روش محاسبه آن آمده است.

ارزش زمانی پول (Time Value of Money)

مفهوم ارزش زمانی پول برای درک تاثیر برنامه زمان بندی پروژه بر بازپرداخت و بازگشت سرمایه ضروری است. بسیاری از وبسایت های مرتبط با کسب و کار، کتاب ها و متون های حوزه مدیریت مالی، فرمول ها و روش های مبسوطی را برای محاسبه ارزش زمانی پول ارایه کرده اند. یک مدیر پروژه می تواند با کار کردن با متخصصان مالی و حسابداری این محاسبات را انجام دهد اما اصولی کلی وجود دارد که مدیر پروژه باید بداند:

ارزش زمانی پول بدین معنی است که پولی که امروز در دسترس است از پولی که بعدا در دسترس خواهد بود، با ارزش تر است. یک دلار امروز یک دلار است اما یک سال بعد ارزش آن کاهش پیدا می کند. وام ها، اوراق قرضه و گواهی سپرده و بسیاری از ابزارهای مالی دیگر فرمول های خاصی را برای تعیین قیمت صحیح روز برای یک جریان پرداخت در آینده دارند.

چرا در ارزیابی مالی و اقتصادی پروژه ها باید نگران ارزش زمانی پول باشیم؟

ارزیابی تجاری بدون لحاظ کردن ارزش زمانی پول امکان پذیر است اما نتایج به دست آمده از این تحلیل، قابل اتکا نیستند. بانک ها، سرمایه گذاران و بسیاری از تصمیم گیران در حوزه کسب و کار می خواهند تاثیر زمان بر سرمایه گذاری خود را بدانند. دلیل اصلی این کار، تامین مالی هزینه است. اگر قرار است که امروز پولی را برای ایجاد جریان درآمدی (Cash Flow) در آینده، تامین کنند باید هزینه های مالی را بین زمان سرمایه گذاری و زمان بازگشت سرمایه در نظر بگیرند.

بهترین شیوه برای محاسبه ارزش زمانی پول، کمک گرفتن از افرادی مانند متخصصان سرمایه گذاری است اما یک مدیر پروژه شاید لازم باشد که برخی از محاسبات و پیش بینی ها را خودش انجام دهد. برخی از این محاسبات و اصطلاحات تو در ادامه آمده است:

  • پرداخت یا PMT: محاسبه پرداخت های معمول لازم برای رفتن از ارزش فعلی به ارزش آینده. معمولا برای محاسبه پرداخت های ماهیانه یک وام استفاده می شود.
  • ارزش فعلی یا PV: محاسبه ارزش فعلی جریان درآمدی آیند یا یک پرداخت یا جریانی از پرداخت ها در آینده یا هر دو
  • ارزش آتی یا FT: مانند PV اما ارزش آتی را برآورد می کند.
  • تعداد دوره ها یا NPER: محاسبه تعداد دوره های پرداخت لازم برای بردن ارزش فعلی به ارزش آتی با نرخ بازگشت مشخص.

همه این محاسبات نیاز به یک نرخ بهره یا نرخ بازگشت دارند. برای طرح های تجاری، شرکت ها معمولا از یک استاندارد برای محاسبه نرخ بازگشت استفاده می کنند. این عدد ممکن است از بازارهای سرمایه گذاری به دست آید. نرخ پیشنهادی اینتربانک لندن (LIBOR) یا نرخ پایه وام دهی آمریکا، بنچمارک های معمول هستند. برخی از شرکت ها از نرخ های بازگشت نقدینگی و سرمایه انتظاری خود برای پیش بینی استفاده می کنند. برخی از شرکت ها برای هر سرمایه گذاری جدید، نرخ بازگشت مشخصی را تعریف می کنند و از آن برای تنزیل جریان های درآمدی آینده در طرح های تجاری خود استفاده میکنند. حتی سازمان های غیرانتفاعی باید یک نرخ بازگشت نقدینگی داشته باشند.

نرخ بازگشت سرمایه تاثیر بالایی بر درک بیشتر هزینه سرمایه سود یا زیان یک پروژه دارد. یک سرمایه گذاری ممکن است با هزینه نقدی ۶ درصد جذاب باشد اما با هزینه نقدی ۱۲ درصد جذاب نباشد.

محاسبه نرخ بازگشت سرمایه و بازپرداخت (PayBack)

در طرح های تجاری پروژه های واقعی، علاوه بر ملاحظات ارزش زمانی پول، موارد دیگری هم وجود دارد. معمولا یک طرح تجاری کامل شامل موارد زیر است:

  • نرخ بازگشت سرمایه
  • دوره بازپرداخت

نرخ بازگشت سرمایه:

نرخ بازگشت سرمایه (ROI) محاسبات نرخ بازگشت یک سرمایه گذاری مشخص در یک دوره زمانی مشخص است. برای مثال یک سرمایه گذاری ۱۰ میلیون دلاری برای ساخت یک ملک تجاری ممکن است نرخ بازگشت سرمایه ۸ درصد در ۱۰ سال اول داشته باشد. روش های متفاوتی برای محاسبه ROI وجود دارد، اما این بدین معنی است که ملک مذکور به ازای هر دلار سرمایه گذاری شده، ۰۸/۰ دلار سالانه علاوه بر بازپرداخت سرمایه اولیه بر می گرداند. بعضی از سازمان ها نرخ ROI را به صورت یک عدد کلی و نه به صورت سالانه، در نظر می گیرند. در مثال بالا، نرخ ۸ درصدی بازگشت سرمایه می تواند به معنی بازگشت ۸/۱۰ میلیون دلار پس از ۱۰ سال باشد که ۸ درصد بیشتر از ۱۰ میلیون دلار اولیه است. این بازگشت ها می تواند با استفاده از ارزش فعلی همه جریان های نقدی آتی محاسبه شود اما معمولا بدون در نظر گرفتن ارزش زمانی پول، برآورد می شود.

بدون در نظر گرفتن روش محاسبه، هدف معمولا مقایسه نرخ بازگشت سرمایه پروژه با دیگر گزینه های سرمایه گذاری است. هنگامی که بازارهای مالی، نرخ ۳ درصد بازگشت بر روی سرمایه گذاری کم ریسک اوراق قرضه دولتی یا شرکتی ارایه می کنند، یک پروژه با ROI دو درصد نرخ بازگشت جذاب نخواهد بود. پروژه ها غالبا ریسک اضافی دارند و نرخ بازگشت سرمایه یک روش برای مقایسه سرمایه گذاری پروژه با دیگر ریسک های شناخته شده در بازارهای مالی است.

دوره بازپرداخت

یکی دیگر از معیارهای مالی رایج، دوره بازپرداخت است. این معیار ساده تر از نرخ بازگشت سرمایه درک و محاسبه می شود. دوره بازپرداخت محاسبه زمان لازم برای رسیدن یا بیشتر شدن سود یا پول دریافت شده از پروژه از هزینه های کل است. درآمدها و هزینه های می تواند با استفاده از محاسبات ارزش زمانی پول، تنزیل داده شوند. برخی مواقع، درآمدها و هزینه ها تنزیل داده نمی شوند و به عنوان اعداد نقدینگی خام باقی می مانند. بعضی از پروژه ها نرخ بازگشت سرمایه بالایی دارند اما بعد از یک دوره بازپرداخت طولانی محقق می شود. شرکت ها از این پروژه ها احتمالا اجتناب می کنند و از پروژه هایی با نقطه سر به سر سریعتر حتی با نرخ بازگشت طولانی مدت کمتر استقبال می کنند.

محاسبه دوره بازپرداخت نسبتا ساده است. لیستی از همه جریان های نقدی(جریان های ورودی و خروجی) از آغاز تا پایان برای پروژه تهیه کنید. بیشتر پروژه در حین انجام باید هزینه کنند و دریافت ها مربوط به هنگامی است که سود پروژه تحقق یافت. پول خروجی و ورودی در بازه های زمانی آتی را تا وقتی که هر دو مساوی شوند، لیست کنید. این نقطه ای است که سرمایه اصلی بازپرداخت شده است. بازه زمانی از ابتدای پروژه تا بازپرداخت کامل، دوره بازپرداخت نام دارد.

دوره های آموزشی ارزیابی مالی و اقتصادی پروژه های سرمایه گذاری

ارزیابی مالی و اقتصادی پروژه ها و طرح های سرمایه گذاری، یک فعالیت بین رشته ای است. افرادی که در رشته های مدیریت مالی، حسابداری و … تحصیل کرده اند، احتمالا در انجام این ارزیابی ها با سرعت بیشتری عمل می کنند. مدیران پروژه ها، کارشناسان برنامه ریزی و کنترل پروژه شرکت ها و سازمان ها در صورت آشنایی با ارزیابی ها، در موفقیت مالی سازمان خود نقش بیشتری خواهند داشت و در نتیجه جایگاه بالاتری کسب می کنند. سرفصل های دوره آموزشی ارزیابی مالی و اقتصادی پروژه ها و طرح های سرمایه گذاری در موسسه مدیریت پروژه آریانا از اینجا قابل دانلود است.

سود انباشته یا Retained Earnings در بورس چیست؟

احتمالا در بین گزارشات یا اخبار مالی با عبارت سود انباشته یا معادله سود انباشته زیاد برخورد کرده‌اید. این آمار می‌تواند به شرکت‌ها نشان دهد که تا چه حد تواسته‌اند سود خود را حفظ کنند. در نتیجه، درک این مفهوم، برای برنامه‌ ریزی مالی در بلند مدت بسیار ضروری است. برای آشنایی بیشتر با سود انباشته در بورس و فرمول آن،‌ ادامه این مطلب را مطالعه کنید.

سود انباشته در بورس

شرکت‌ها باید از سود انباشته خود آگاهی داشته باشند تا بتوانند برای سرمایه‌گذاری در آینده برنامه‌ریزی کنند. در واقع، این مفهومی است که هر مدیر شرکت باید به آن مسلط باشد. سود انباشته یا Retained Earnings در بورس، تعداد سودهایی است که پس از پرداخت سود سهام به سهامداران، باقی می‌ماند. این سود می‌تواند به سهامداران پرداخت شود، ولی در اکثر مواقع، ‌برای سرمایه‌گذاری مجدد در ابعاد مختلف شرکت، مانند افزایش ظرفیت تولید محصولات موجود یا استخدام نمایندگان فروش، استفاده می‌شود.

کلمه انباشته در این عبارت به آن معنا است که سود به‌ دست آمده، به‌ عنوان سود سهام به سهامداران پرداخت نمی‌شود و به‌ جای آن، شرکت از آن نگهداری می‌کند. به‌ همین دلیل است که این سود، زمانی که یک شرکت ضرر می‌کند یا سود سهام را پرداخت می‌کند کاهش می‌یابد و با ایجاد سود جدید افزایش می‌یابد. این سود در پایان هر دوره حسابداری در ترازنامه تحت بخش حقوق صاحبان سهام گزارش می‌شود.

به‌ طورکلی، سود انباشته، پولی است که برای سرمایه‌گذاری مجدد و سایر برنامه‌ها نگهداری می‌شود و پس از حذف مالیات، هزینه‌ها و سایر عوامل نشان داده می‌شود. این سود می‌تواند برای تامین مالی یک شرکت یا پرداخت سود سهام به سهامداران، مورد استفاده قرار بگیرد. برخلاف درآمد که عددی ناخالص است، سود انباشته مقدار درآمد خالص پس انداز شده توسط یک شرکت در طول زمان را نشان می‌دهد. سود انباشته در بورس، معمولا یک پارامتر مهم برای ارزش‌گذاری سهام شناخته می‌شود.

نحوه تقسیم سود انباشته

تقسیم سود انباشته را می‌توان به‌کمک ابزارهای حسابداری انجام داد. در غیر این صورت حسابداران یک شرکت، برای محاسبه این سود حاصل جمع سود و زیان انباشته در ابتدای دوره را با خالص سود و زیان محاسبه کرده و در انتها سود سهام را از این مقدار کم می‌کنند.

درصورتی که یک شرکت تشخیص دهد که می‌تواند بازده سرمایه‌گذاری کافی را از آن سود انباشته به‌دست آورد، یا به‌عبارتی درآمدی بیشتر از هزینه سرمایه خود داشته باشد، آنگاه سود انباشته را به‌عنوان سود سهام بین سهامداران توزیع می‌کند یا بازخرید سهام انجام می‌دهد.

فرمول سود انباشته

سود انباشته بسته به عملکرد شرکت، می‌تواند یک عدد مثبت یا منفی باشد. محاسبه این سود از طریق فرمول زیر انجام می‌شود:

RE=BP + سود یا ضرر خالص _ C _ S

جملات این فرمول به‌ صورت اختصاری نوشته شده‌اند و مخفف عبارات زیر هستند:

  • RE: Retained Earnings (سود انباشته)
  • BP: Beginning Period RE (دوره شروع سود انباشته)
  • C: Cash dividends (سود نقدی)
  • S: Stock dividends (سود سهام)

زیان انباشته چیست؟

همانطور که گفتیم، میزان سود انباشته همواره با عدد مثبت نشان داده نمی‌شود. عدد منفی این سود نشان می‌دهد که زیان خالص دوره جاری بیشتر از موجودی اولیه سود انباشته است. به‌طورکلی، توزیع زیاد سود سهام بیش از مانده سود انباشته می‌تواند باعث منفی شدن آن شود. برخلاف سود انباشته، زیان انباشته در یک شرکت نشان‌دهنده ضعف آن است. این سود نشان می‌دهد که شرکت در یک یا چند سال گذشته زیان‌هایی تجربه کرده است.

تفاوت سود انباشته و اندوخته

شرکت‌ها موظف هستند که هر سال 5 درصد سود خالص شرکت را اندوخته کنند تا این اندوخته به 10% سرمایه شرکت برسد. این موضوع یکی از قوانین حسابداری است. بنابراین، سود اندوخته همان سودی است که به‌طور جداگانه در حساب شرکت ذخیره می‌شود تا از خروج این سود از چرخه دارایی شرکت جلوگیری شود. سهامداران شرکت می‌توانند این مبلغ اندوخته را آزاد کنند. به‌ طورکلی، ‌اصلی‌ترین تفاوت‌های سود انباشته و اندوخته به محل حسابداری آنها مربوط است. سود انباشته از محل هزینه‌های جاری شرکت و اندوخته از محل سود پس از کسر زیان شرکت محاسبه می‌شود.

افزایش سرمایه از محل سود انباشته چیست؟

هر شرکت در زمان تاسیس، مقداری سرمایه به‌عنوان سرمایه اولیه دارد که تعداد کل سهام را مشخص می‌کند. اگر شرکت‌ها بخواهند پس از مدتی سرمایه خود را افزایش دهند، باید سهمی که قرار است به کل سهام شرکت اضافه شود را تامین کنند. تامین این افزایش سرمایه می‌تواند از طریق سود شرکت که طی سال‌های گذشته به سهامداران پرداخته نشده و در شرکت نگهداری شده است، انجام شود. در افزایش سرمایه به روش سود انباشته، دیگر نیازی نیست که سهامداران هزینه پرداخت کنند و سهام اضافه شده به‌ طور خودکار به پرتفوی سهامداران اضافه می‌شود که به‌ اصطلاح به آن سهام جایزه می‌گویند. مزیت افزایش سرمایه با سود انباشته آن است که سود به چرخه توسعه شرکت وارد می‌شود.

آشنایی با انواع سود در بورس

جمع‌بندی

شاید فکر کنید که سود انباشته یک عدد مجموع است و نمی‌تواند اطلاعات زیادی درمورد شرکت ارائه دهد؛ اما بالا بودن این رقم، نشان‌ دهنده سلامت یک شرکت است. این رقم نشان می‌دهد که شرکت‌ها برای رشد به‌ جای استفاده از منابع مالی جدید، از سودهای ذخیره شده استفاده می‌کنند. اگر سوالی در مورد سود انباشته در بورس دارید، حتما در قسمت دیدگاه‌ها با ما در میان بگذارید.

در افزایش سرمایه به روش سود انباشته، دیگر نیازی نیست که سهامداران هزینه پرداخت کنند و سهام اضافه شده به‌ طور خودکار به پرتفوی سهامداران اضافه می‌شود که به‌ اصطلاح به آن سهام جایزه می‌گویند. برای اطلاعات بیشتر این مقاله را مطالعه کنید.

سود انباشته یا Retained Earnings در بورس، تعداد سودهایی است که پس از پرداخت سود سهام به سهامداران، باقی می‌ماند. این سود می‌تواند به سهامداران پرداخت شود، ولی در اکثر مواقع، ‌برای سرمایه‌گذاری مجدد در ابعاد مختلف شرکت، مانند افزایش ظرفیت تولید محصولات موجود یا استخدام نمایندگان فروش، استفاده می‌شود.

چطور با قانون 50/30/20 به اهداف مالی خود برسیم؟

احسان والیان

احسان والیان

  • اشتراک‌گذاری

شاید تا به حال به این فکر افتاده باشید که مخارج و پس‌انداز خود را نظم و ترتیب دهید ولی راه مناسبی برای آن نیافته باشید. توصیه ما به شما استفاده از یک قانون جالب و کارآمد به نام 50/30/20 است. این قانون ابتکاری راهی برای تقسیم و قرار دادن بودجه شما در سه دسته نیاز‌ها، خواسته ها و اهداف مالی است. این دستور العمل می‌تواند به ما کمک کند که تا با جدیت بیش‌تر به دسته بندی بودجه خود بپردازیم. این قانون هم مانند قاعده 72 که در مطلبی جدا به آن پرداخته‌ایم به راحتی قابل فهم و اجرا است. در ادامه متوجه می‌شویم که چطور می‌توانیم از این قانون در زندگی خود استفاده کنیم و اصلا مفهوم 50/30/20 چیست؟

قانون 20/30/50 از کجا آمده است؟

الیزابت وارن، استاد رشته حقوق دانشگاه هاروارد به همراه دخترش آملیا وارن تیاگی در کتاب (All your Worth: The Ultimate Lifetime Money Plan) برای اولین بار به معرفی قانون 50/30/20 پرداخت. این قانون، رفته رفته، به یک قانون اساسی برای خانواده‌های طبقه کارگر تبدیل شد و عده بسیاری توانستند برنامه‌های آینده خود را طبق این قانون مشخص کنند. اندک پس انداز این قشر در این قانون توانست به آن‌ها امیدی برای موفقیت مالی در آینده را به وجود بیاورد.

20/30/50 را چطور به کار بگیریم؟

اول از همه باید درآمد ماهیانه خود را محاسبه کنیم. پرداخت و هزینه‌های خانه و مالیات را از آن کسر کنید و یک آستانه هزینه برای خانه خود مشخص کنید. 50 درصد برای نیازها، 30 درصد برای خواسته ها و 20 درصد برای اهداف مالی. بودجه خود را با توجه به درصدها مشخص کنید. در مسیر اجرای قانون 50/30/20 دقت داشته باشید که آیا در حال اجرای درست درصدها هستیم یا خیر. هزینه‌ها را پیگیری کنیم و در صورت لزوم شرایط دست به تغییرات در هزینه‌های خود بزنیم اما راه را همان‌طور که باید ادامه دهیم. در ادامه بیشتر به سه دسته مطرح شده یعنی نیازها، خواسته‌ها و اهداف مالی می‌پردازیم.

دسته بندی نیازها

برای درک بیشتر قانون 50/30/20 به جزییات آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم. از رقم بزرگ این قانون یعنی 50 شروع می‌کنیم. توجه داشته باشیم که 50 درصد این قانون به نیازهای ما مربوط می‌شود. لازم است به تعریف مفهوم نیاز بپردازیم تا بهتر متوجه شویم که 50 درصد این قانون به چه چیزهایی اشاره دارد. نیاز، آن چیزی است که ما بدون آن نمی‌توانیم ادامه حیات بدهیم. به عنوان مثال ما بدون نوشیدن آب نمی‌توانیم بیش از چند روز دوام بیاوریم. در زندگی شخصی هر کدام از ما 3 نیاز اساسی به طور مشترک وجود دارد که 50 درصد قانون بودجه بندی را تشکیل می‌دهد. این سه نیاز شامل اجاره بها، مواد غذایی و خدمات تاسیساتی مانند برق و آب و گاز می‌شود که باید در بودجه بندی ما بالاترین جایگاه و اولویت را داشته باشند.

دسته بندی خواسته ها

در قانون 50/30/20 بعد از رسیدگی به نیازها و مشخص کردن جایگاه آن‌ها در برنامه بودجه بندی‌مان به سراغ عدد 30 در این قانون می‌رویم. 30 درصد از بودجه ما باید به خواسته‌مان اختصاص پیدا کند. بی شک این میزان کم‌تر از درصد نیازهای‌مان است اما حضورشان ضروری است. متاسفانه بسیاری از افراد در این زمینه دچار افراط و تفریط می‌شوند. عده‌ای آن‌قدر به تفریحات و برآورده کردن خواسته‌ها می‌پردازند که از برآورده کردن نیازهای‌شان جا می‌مانند. عده دیگر هم چنان به تفریط کشیده می‌شوند که در زندگی تبدیل به یک ماشین مکانیکی تولید پول می‌شوند و هیچ لذتی از زندگی نمی‌برند. خواسته‌های منطقی ما شامل 4 دسته می‌شوند؛ تفریحات، مسافرت‌ها، رستوران رفتن و استفاده از شبکه‌های مجازی و خدمات تفریحی در این فضا.

اهداف مالی

تمامی پس اندازهای ما چه برای خرید خانه و چه برای رفتن سفر خارجی جزو 20 درصد قانون 20/30/50 می‌شود. در برنامه ریزی بودجه طبق قانون 50/30/20 باید دقت داشت که 20 درصد پس انداز حکم نتیجه را دارد و به خاطر کم بودن میزان درصد نباید به آن بی‌توجهی شود. در واقع تمام زحمات ما در بودجه بندی و برنامه ریزی برای به دست آوردن همین 20 درصد است.

الیزابت وارن، استاد رشته حقوق دانشگاه هاروارد به همراه دخترش آملیا وارن تیاگی در کتاب (All your Worth: The Ultimate Lifetime Money Plan) برای اولین بار به معرفی قانون 50/30/20 پرداخت. این قانون، رفته رفته، به یک قانون اساسی برای خانواده‌های طبقه کارگر تبدیل شد و عده بسیاری توانستند برنامه‌های آینده خود را طبق این قانون مشخص کنند. اندک پس انداز این قشر در این قانون توانست به آن‌ها امیدی برای موفقیت مالی در آینده را به وجود بیاورد.

اول از همه باید درآمد ماهیانه درک بیشتر هزینه سرمایه خود را محاسبه کنیم. پرداخت و هزینه‌های خانه و مالیات را از آن کسر کنید و یک آستانه هزینه برای خانه خود مشخص کنید. 50 درصد برای نیازها، 30 درصد برای خواسته ها و 20 درصد برای اهداف مالی. بودجه خود را با توجه به درصدها مشخص کنید. در مسیر اجرای قانون 50/30/20 دقت داشته باشید که آیا در حال اجرای درست درصدها هستیم یا خیر. هزینه‌ها را پیگیری کنیم و در صورت لزوم شرایط دست به تغییرات در هزینه‌های خود بزنیم اما راه را همان‌طور که باید ادامه دهیم. در ادامه بیشتر به سه دسته مطرح شده یعنی نیازها، خواسته‌ها و اهداف مالی می‌پردازیم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.