«این روش خیلی بهتر است، مخصوصا اگر می خواهید فقط از روش بازگشت سرمایه استفاده کنید.»
تریگر چیست چه کاربردی در تحلیل تکنیکال دارد؟
تریگر در اصل ماشه ای است که در تحلیل تکنیکال، به ما کمک می کند تا زمان دقیق خرید و فروش سهام را تعیین نماییم. با این روش می توانیم در زمان مناسب اقدام به خرید یا فروش سهام خود در بازار معاملات نماییم. تا از بروز ضرر و زیان پیشگیری کنیم.
یکی از موضوعات مهمی که در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می گیرد، تریگر است. Trigger را باید ماشه معنی نماییم، که در اصل موقعیتی را بیان می کند، که معامله گران منتظر فرصت مناسبی هستند تا سهم مورد نظر خود را برای خرید یا فروش بیابند.
در اصل تریگر نوعی ماشه زمانی است که سیگنالی برای انجام معامله دریافت می کنید. تصور کنید شما قبلاً تمامی تنظیمات را برای معامله انجام داده اید و اکنون برای ورود به بازار فقط به نشانه نیاز دارید. در حالت ایده آل استفاده از این ماشه، شما قادر خواهید بود استراتژی و منطقه خرید یا فروش را مشخص کنید.
تا زمانی که بازار وارد منطقه مناسب برای خرید یا فروش سهام گردید، اقدام به انجام معامله نمایید. موضوعات بسیاری هستند که یادگیری و توجه به آنها در بازار بورس، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشند. اما اگر قصد دارید از تحلیل های مختلف برای ورود به بازار بورس و موفقیت در این بازار استفاده کنید، لازم است اصطلاحات مهم همچون تریگر و … را در این زمینه بشناسید.
معامله گران تازه وارد به بازار بورس، اغلب ماشه را با تنظیم اشتباه می گیرند و اغلب سعی می کنند استراتژی مبتنی بر ماشه را ایجاد کنند. از این رو این روند ها را در پیش می گیرند:
- جهت را مشخص می کنند
- استراتژی را تنظیم می کنند
- از تریگر استفاده می کنند
نحوه شناسایی و راه اندازی تریگر
معامله گران بسیاری وجود دارند که از سیستم های مختلف و تحلیل های خاص برای موفقیت در بازار بورس استفاده می کنند. افراد موفق در سرمایه گذاری این بازار، افرادی هستند که از تحلیل های مناسب استفاده می کنند. مثلا در زمان خرید سهام، اگر معامله گری بخواهد مناسب ترین زمان را برای خرید سهام انتخاب کند، می تواند از تریگر کمک بسیار زیادی بگیرد.
البته لازم به ذکر است که تنها روش مناسب برای یافتن زمان مناسب جهت خرید یا فروش سهام به شمار نمی رود، از این رو نباید تنها به آن تکیه نموده و آن را معیار اصلی به شمار آورد. اما می توان از این مفهوم در زمینه های مختلف تحلیل تکنیکال استفاده نمود.
تریگر می تواند مفهومی از هر چیزی باشد. افرادی که قصد دارند بر روی محرک های فنی تمرکز نمایند، بهترین روش استفاده از این ابزار در تحلیل تکنیکال است. علاوه بر آن این روش مناسب، میتواند دلیلی باشد برای ورود بسیاری از بازرگانان به بازار معامله و سرمایه گذاری.
برای این که بتوانید تریگر را به صورت فنی راه اندازی نموده و نیاز به شاخص های اولیه یا ثانویه خواهید داشت. تنها در چنین حالتی می توانید ماشه را به دست آورید. برای این که بتوانید بهترین نتیجه را با استفاده از ماشه در تحلیل تکنیکال به دست آورید، توصیه می کنیم از یک نشانگر اصلی به عنوان محرک اصلی و یک نشانگر ثانویه به عنوان تایید کننده استفاده نمایید.
محرک شاخص اولیه
اگر به دنبال خرید سهام در بازار هستید و قیمت وارد منطقه خرید شما شده است، به دنبال یک شمعدانی صعودی باشید. البته این منطقه می تواند یک شمعدان صعودی یا نزولی باشد.
مثلا در نمودار بالا، تصمیم بر این است که AUD / USD کوتاه شود. در چنین حالتی یک منطقه فروش مشخص ایجاد می شود (اگر این بازار وارد این منطقه شود، سهام خود را بفروشید!). اکنون ما فقط منتظر دلیلی هستیم که این بازار در منطقه فروش قرار گیرد.
مسلما ما نمی توانیم کاری انجام دهیم که بازار در چنین منطقه ای قرار گیرد. از این رو برای ان که اقدام به فروش سهام به صورت کورکورانه نکنیم، نیاز به تریگر خواهیم داشت. در زمانی که اولین بار که بازار وارد منطقه فروش می شود، ما با یک شمع رد رو به رو می شویم. در حالی که این یک ستاره تیراندازی کامل نیست.
فتیله بلند نشان می دهد که فروشندگان بسیار زیادی در این منطقه وجود دارند. پس این زمان برای آغاز فروش سهام مناسب نخواهد بود. در ادامه یک کندل بلند نزولی را مشاهده می کنیم. این یک شکل گیری شمعدان معکوس است. هنگامی که این شمع بسته و روند نزولی تایید گردید، شما به حالت تریگر دست یافته اید. پس تا پیش از بسته شدن شمع، می توانید اقدام به فروش سهام خود نمایید.
شکست خط روند در تریگر
شکست خط روند در تریگر در واقع یک نشانه مهمی می باشد، که بیان می کند یک روند در حال اتمام است و روند دیگری آغاز می شود. این تئوری به تئوری موج الیوت نیز شهرت دارد. در اصل چنین حالتی زمانی در تحلیل تکنیکال مشاهده می شود، که بازار در خط مستقیم حرکت نکند. بلکه به صورت موج دار حرکت نماید. در صورتی که به فکر فروش سهام خود هستید و به دنبال زمان مناسب می گردید، باید به این نکته توجه داشته باشید، شکست خط روند، کمی روند صعودی نیز داشته باشد.
با بررسی خط روند از طریق تریگر در تحلیل تکنیکال، می توانید به راحتی روند صعودی سهام را شناسایی کنید. پس از آن باید منتظر بمانیم تا این روند شکسته و ما به پایان روند صعودی سیگنال برسیم.
برای شکست خط روند، شما به یک شکست تکانشی احتیاج دارید. چیزی که به شما می گوید این روند به پایان رسیده است و بازار آماده است تا به مسیر خود ادامه دهد. اگر به نمودار تریگر بالا توجه نمایید، می بینید که خط روند با یک شمع شکسته شده است که درست در پایین بسته شده است.
در چنین زمانی فروشندگان بازار بسیار زیاد هستند. پس از آن نیز شاهد خطی شدن سیگنال هستید، که این نشان می دهد بازار در روند خرید و فروش سهام خوبی قرار دارد. پس باید بگوییم در این نمودار هر دو سیگنال مذکور نشانه خوبی هستند. شما می توانید در این دو نوع سیگنال، هر زمان که بخواهید اقدام به فروش سهام خود نمایید. یا در اواخر شکست تکانشی یا ان که منتظر آزمایش مجدد بمانید، و در پایان شمع مجدد اقدام کنید.
- مزیت فروش مجدد این است که به عنوان نوعی تأیید اضافی عمل می کند. در حالی که اگر فروش اولیه را انجام دهید، گاهی اوقات می توانید وقفه های جعلی را مشاهده کنید. مثلا در جایی که بازار متوقف می شود یا حالت معکوس می یابد.
- مزیت فروش وقفه اولیه این است که گاهی اوقات اگر یک حرکت سریع باشد، هیچ امتحان مجدد وجود نخواهد داشت. پس معامله گرانی که منتظر تأیید اضافی کمی هستند به راحتی می توانند از دیگران عقب بیفتند.
متاسفانه برای انتخاب یکی از این روش های تریگر در تحلیل تکنیکال، پاسخ صحیحی وجود ندارد. این مسئله کاملا بر عهده معامله گر خواهد بود.می توانید با بررسی یکی از جزئیات، در موقعیت فروش قرار گیرید، یا این که آن را از دست دهید.
پشتیبانی یا شکست مقاومت با استفاده از تریگر
یکی دیگر از مواردی که با استفاده از تریگر می توانید در تحلیل تکنیکال به بررسی موقعیت خرید و فروش سهام بپردازید، منطقه شکست مقاومت یا پشتیبانی است. این تئوری در تریگر تحلیل تکنیکال، تقریبا مشابه شکست خط روند است.
اگر یک خط حمایت شکسته شود، آن خط مقاومت پیدا می کند و انتظار خواهیم داشت بازار به سطح حمایت بعدی سقوط کند. برای اینکه سطح حمایت و مقاومت قبل از ورود به بازار شکسته شود، باید منتظر یک شکست تکانشی باشیم.
به نمودار بالا توجه کنید، یک خط پشتیبانی وجود دارد که نشان داده شده است. یک شکست تکانشی وجود دارد، که به موجب آن کندل شمع با بیش از نیمی از بدن خود بیش از خط حمایت قرار دارد و نزدیک به پایین بسته شده است. سپس یک آزمایش مجدد انجام می شود که سطح پشتیبانی اکنون به سطح مقاومت تبدیل شده است.
در این حالت از تریگر دو گزینه برای فروش وجود دارد (مشابه شکست خط روند). شما می توانید در وقت استراحت اولیه یا در آزمون مجدد اقدام به فروش سهام خود نمایید. این شما هستید که انتخاب می کنید در کدام یک از زمان ها سهام خود را بفروشید. اما هر دو دارای مزایا و معایب هستند.
مطالب مرتبط:
دریافت محرک های الگوی قیمت با تریگر
یکی دیگر از راه های ورود به بازار، استفاده از الگوی قیمت در بازه های زمانی کوتاه است. که تریگر آن را به شما تحویل می دهد. این در واقع شبیه سازندهای شمعدان است. ایده این است که شما منتظر ورود بازار به منطقه خرید یا فروش خود باشید، پس از ورود به بازار، باید شکل الگوی قیمت را در جهتی که انتظار دارید بازار را ببینید، مشاهده کنید.
هنگامی که بازار وارد منطقه خرید یا فروش مورد نظر شما شد، می توانید در یک بازه زمانی پایین تر قرار بگیرید و منتظر الگوی قیمت باشید. برای ورود به بازار طبق الگوی تریگر، می توانید از الگوی قیمت استفاده کنید (که به طور معمول شکسته شدن یک خط روند یا خط حمایت و مقاومت است).
محرک های شاخص ثانویه
توصیه می شود که تنها با سیگنال شاخص های ثانویه وارد بازار نشوید. باید از این موارد به عنوان تأیید تریگر اصلی استفاده شود. یک شاخص ثانویه شاخصی است که مستقیماً با عملکرد قیمت ارتباط ندارد بلکه آنها مشتقات قیمت هستند.
شاخص های ثانویه بیشتر از شاخص های اصلی هستند. که در نمونه های مختلفی همچون MACD، میانگین متحرک و … مشخص است. هر نشانگر ثانویه، سیگنال خرید یا فروش خاص خود را دارد. که می تواند برای تایید تریگر مورد استفاده قرار گیرد. پس با بررسی هر یک از این موارد می توانید به راحتی از طریق تریگر بر روی تحلیل تکنیکال، زمان مناسب برای خرید و فروش سهام را مشخص نمایید.
دوره بازگشت سرمایه
احتمالا برایتان پیش آمده یا شنیده اید که مردم می پرسند و یا برایشان مهم است بدانند که «چقدر طول میکشد تا بتوانند پول خود را پس بگیرند؟» دور بازگشت سرمایه عادی در واقع دقیقا بر همین مسئله تاکید دارد و سعی بر روشن کردن این مورد دارد که:
«چه مدت زمانی طول میکشد تا پول نقدی که وارد پروژه شده است به اندازه سرمایه گذاری اولیه خود برسد.»
یکی از معمول ترین روش های ROI، بازگشت سرمایه است. از این روش برای مشخص کردن بازگشتی که از یک سرمایه گذاری به دست می آوریم، استفاده می شود. از این رو لازم دانستیم به توضیح روش محاسبه بازگشت سرمایه و همچنین پاسخ به سوالات مطرح شده بپردازیم.
آیا کوتاهی یا بلندی دوره بازگشت سرمایه مهم است؟
قاعدتا دوره بازگشت سرمایه هر چقدر کمتر باشد، بهتر است. البته این زمان باید کوتاه تر از زمان اجرای پروژه باشد در غیر این صورت دلیلی برای سرمایه گذاری وجود ندارد. اگر زمان بازگشت سرمایه گذاری طولانی باشد، سرمایه گذاری شما احتمالا خیلی ارزشمند نخواهد بود.
دوره بازگشت سرمایه:
به زمان مورد نیاز برای بازگشت سرمایه به منظور جبران هزینه های سرمایه گذاری با جریان نقدی ورودی، دوره بازگشت سرمایه گفته می شود. در واقع دوره بازگشت سرمایه یعنی تعداد سال های لازم برای دریافت هزینه سرمایه گذاری.
سرمایه گذاری مطلوب چه رابطه ای با دوره بازگشت سرمایه دارد؟
میزان مطلوبیت سرمایه گذاری رابطه مستقیمی با دوره بازگشت سرمایه دارد. دوره های کوتاه تر به معنی سرمایه گذاری های جذاب تر می باشد که فرمول محاسبه آن به صورت زیر است:
جریان نقدی هر سال / سرمایه گذاری اولیه = دوره بازگشت سرمایه
نکات قابل توجه در خصوص محاسبه دوره بازگشت سرمایه؛
نکته اول: در ابتدا لازم است بدانید، یکی از موضوعات مهم در خصوص محاسبه دوره بازگشت سرمایه این است که برخلاف شاخص های مالی دیگر همچون ارزش فعلی خالص (NPV)، نرخ بازدهی داخلی (IRR) و جریان نقدی تنزیل شده، ارزش زمانی پول نادیده گرفته می شود.
نکته دوم: مشکل گفته شده با تعریف دوره بازگشت سرمایه تنزیل شده (Discounted Payback Period) حل شده است که آن را به صورت مختصر با دوره بازگشت سرمایه تنزیل شده (DPP)، نمایش می دهند که مدت زمان لازم برای جبران هزینه های سرمایه گذاری را بر اساس ارزش فعلی خالص (NPV) محاسبه می نماید.
نکته سوم: مهم است بدانید که DPP برخلاف دوره بازگشت سرمایه، نشان دهنده مقدار زمان لازم برای بازگشت هزینه های سرمایه گذاری در پروژه ها می باشد که با در نظر گرفتن جریان های نقدی تنزیل شده محاسبه می گردد.
نکته چهارم: دوره بازگشت سرمایه تنزیل شده معمولا بیشتر از دوره بازگشت سرمایه عادی می باشد.
تعریف دوره بازگشت سرمایه (pbp):
مدت زمانی که طول می کشد تا خالص جریانات نقدی تجمعی پروژه صفر شود. به عبارتی مدت زمانی است که طول می کشد تا سرمایه گذاری اولیه در پروژه با عایدات آن برابر شود. به بیان ساده تر مدت زمانی است که هزینه های پروژه به سرمایه گذاران برگردد.
کاربرد و مزایای دوره بازگشت سرمایه:
دوره بازگشت سرمایه یکی از روش های استاندارد ارزیابی طرح های اقتصادی است که به دلیل آسان بودن محاسبه آن توسط بیشتر تحلیل گران مالی مورد استفاده قرار می گیرد. در این روش معیار ارزیابی طرح، کوتاهی و بلندی زمان بازگشت سرمایه است. طرح های با دوره بازگشت سرمایه کوتاه تر جذابیت بیشتری نسبت به طرح هایی با دوره بازگشت بلندتر دارند. این روش بخصوص در هنگام مقایسه دو یا چند طرح با یکدیگر کاربرد دارد.
پیشگامان بی نهایت مطالعه مقاله رویکرد های رگرسیون و مدلسازی را به شما عزیزان پیشنهاد می کند.
نقاط ضعف شاخص دوره بازگشت سرمایه:
در محاسبه شاخص PBP ارزش زمانی پول در نظر گرفته نمی شود و جریانات نقدی با فرض دارا بودن ارزش یکسان در سال های مختلف، بایکدیگر جمع می شوند. از آنجایی که در نظر گرفتن ارزش زمانی پول بر دقت و صحت محاسبات می افزاید، جهت رفع این مشکل، به جای شاخص PBP شاخص دوره بازگشت سرمایه متحرک (DPBP) که مخفف Dynamic Payback Period است تعریف شده که در آن جریانات نقدی پس از تنزیل شدن بایکدیگر جمع می شوند.
مطلوبیت سرمایه گذاری مستقیما به دوره بازگشت سرمایه آن مربوط می شود. دوره های کوتاه تر به معنای سرمایه گذاری های جذابتر است.
دوره بازگشت سرمایه زمان لازم برای جبران هزینه های سرمایه گذاری با جریان نقدی ورودی است.
به عبارت دیگر دوره بازگشت سرمایه تعداد سال های لازم برای دریافت هزینه سرمایه گذاری است. برای مثال، اگر پنج سال برای جبران هزینه سرمایه گذاری طول بکشد، دوره بازگشت سرمایه پنج سال است.
مطلوبیت سرمایه گذاری مستقیما به دوره بازگشت سرمایه آن مربوط می شود. دوره های کوتاه تر به معنای سرمایه گذاری های جذابتر است.
به عنوان مثال، یک سرمایه گذاری 2000 دلاری در ابتدای سال اول که 1500 دلار پس از سال اول و 500 دلار در پایان سال دوم به دست می آورد، یک دوره بازپرداخت دو ساله است.
چطور این زمان را محاسبه کنیم؟
روش کار این است: مقدار اولیه سرمایه گذاری را تقسیم بر مقدار احتمالی سود سالیانه سرمایه گذاری کنید.
با یک مثال توضیح خواهیم داد. فرض کنید که شرکت شما می خواهد یک کامپیوتر سه هزار دلاری بخرد. این کامپیوتر به یکی از کارکنان شما کمک می کند خدماتی را در زمان کوتاه تر به مشتریان ارائه بدهد. انتظار می رود این کامپیوتر سه سال دوام داشته باشد. در پایان هر کدام از این سه سال، پول به دست آمده از این دستگاه تقریبا ۱۳۰۰ دلار است. به این ترتیب شرکت مقدار پول اضافه ای را به دست می آورد چون که می تواند این خدمات را به مشتریان بیشتری ارائه بدهد.
برای محاسبه زمان بازگشت سرمایه، باید ۳۰۰۰ دلار سرمایه اولیه را تقسیم بر پول به دست آمده در هر سال کنیم:
۳۰۰۰ دلار ÷ ۱۳۰۰ دلار در هر سال = ۲٫۳۱ سال
از آنجایی که کامپیوتر سه سال دوام می آورد، در این صورت دوره بازگشت سرمایه کوتاه تر از زمان اجرای پروژه است. ولی نمی دانید بازگشت کلی سرمایه در آن سه سال چقدر می شود.
این یکی از محدودیت های اصلی روش بازگشت سرمایه است. همان طور که نایت می گوید: «این روش اطلاعات خیلی زیادی نمی دهد. ولی احتمالا فقط نمی خواهید با سرمایه خود سر به سر شوید. باید پول هم به دست آورید.» این کار باعث اشتباه در محاسبات خواهد شد. مثلا فرض کنید درآمد پروژه در سال اول ۳۰۰۰ دلار و در سال های بعد تقریبا هیچ بود.
طبق محاسبات بازگشت سرمایه، زمان بازگشت سرمایه شما یک سال است. این عالی به نظر می رسد: در یک سال همه پول خود را بر می گردانید. ولی بدون درآمد در سال های آینده، در واقع هیچ درآمدی از سرمایه گذاری خود به دست نیاورده اید.
دوره بازگشت سرمایه تنزیل شده:
مساله ای که در مورد محاسبه دوره بازگشت سرمایه وجود دارد این است که بر خلاف سایر شاخص های مالی مانند ارزش فعلی خالص (NPV)، نرخ بازده داخلی (IRR) و جریان نقدی تنزیل شده، ارزش زمانی پول نادیده گرفته می شود.
این محدودیت با تعریف دوره بازگشت سرمایه تنزیل شده (Discounted Payback Period) بر طرف شده است.
دوره بازگشت سرمایه تنزیل شده (DPP)، مدت زمان لازم برای جبران هزینه های سرمایه گذاری بر اساس ارزش فعلی خالص (NPV) جریان نقدی است.
بر خلاف دوره بازگشت سرمایه، DPP نشان دهنده مقدار زمان لازم برای بازگشت هزینه های سرمایه گذاری در یک پروژه است که بر اساس جریان های نقدی تنزیل شده محاسبه می شود.
دوره بازگشت سرمایه تنزیل شده معمولا بیشتر از دوره بازگشت سرمایه عادی است.
نایت به این نکته اشاره میکند که برخی اشخاص از «بازگشت سرمایه تنزیل شده» استفاده می کنند. بازگشت سرمایه تنزیل شده روشی اصلاح شده است که میزان تنزیل را در نظر می گیرد. این روش (بازگشت سرمایه تنزیل شده) کمی پیچیده است (اگرچه ابزارهای آنلاینی وجود دارند که محاسبات را برای شما انجام بدهند). نایت معتقد است که:
«این روش خیلی بهتر است، مخصوصا اگر می خواهید فقط از روش بازگشت سرمایه استفاده کنید.»
اما او هشدار میدهد که:
«این فقط یک محاسبه تقریبی است، نه تحلیل دقیق مالی.»
بعد از اینکه این محاسبات را انجام دادید و به نظر رسید این سرمایه گذاری موفق خواهد بود، بهتر است تحلیل های دقیق تری را با یکی دیگر از روش های ROI انجام بدهید، به طور مثال؛ سر به سر، نرخ بازگشت داخلی یا ارزش کنونی خالص.
سوالات متداول:
مردم معمولا موقع استفاده از روش بازگشت سرمایه چه اشتباهاتی می کنند؟
یکی از کاستی های اساسی این روش این است که ارزش پول در زمان را در نظر نمی گیرد و درآمد آینده را با ارزش پول الان می سنجد. نایت می گوید:
«این یعنی مقایسه طالبی با کلم، چون که پول امروز کاملا با پول فردا متفاوت است.»
هر چقدر پروژه بیشتر طول بکشد، احتمال اینکه این محاسبات دقیق باشند، کمتر است.
بازگشت سرمایه برای شما نمایان چه چیزی است؟
بازگشت سرمایه به شما می گوید چه زمان سرمایه اولیه خود را به دست می آورید، ولی این مسئله را در نظر نمی گیرد که در تمام این مدت، شما پول خود را در دسترس نخواهید داشت. به همین دلیل معمولا روش ارزش خالص کنونی، بهتر است.
مشکلات بازگشت سرمایه چیست؟
بازگشت سرمایه علاوه بر اینکه توانایی محاسبه زمانی که پول در دسترس شما نیست، در مورد نرخ سود اطلاعی به شما نمی دهد، این مسئله وقتی مشکل ساز می شود که شرکت می خواهد به میزان دلخواهی از سود در آینده برسد.
نگارش: ساناز یوسفی
به منظور کسب اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله محاسبه اقساط وام بانکی را به شما عزیزان پیشنهاد می نماییم.
میانگین متحرک ۲۰۰ روزه: چیست و چگونه کار میکند؟ 
میانگین متحرک ۲۰۰ روزه یک شاخص تکنیکال است که برای تجزیه و تحلیل و شناسایی روندهای بلند مدت قیمت سهام، ارز، کالا یا هر ابزار معاملاتی دیگری استفاده می شود. در اصل، این خطی روی نمودار است که میانگین قیمت در ۲۰۰ روز گذشته را نشان میدهد.
میانگین متحرک ۲۰۰ روزه به طور گستردهای توسط معاملهگران فارکس مورد استفاده قرار میگیرد زیرا شاخص خوبی برای روند بلند مدت قیمت در بازار فارکس است. اگر قیمت به طور مداوم بالاتر از میانگین متحرک ۲۰۰ روزه معامله شود، میتوان آن را به عنوان یک بازار رو به رشد در نظر گرفت. و بازارهایی که به طور مداوم زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه معامله می شوند، یعنی روند نزولی دارند.
چگونه میانگین متحرک ۲۰۰ روزه را محاسبه کنید؟
میانگین متحرک ۲۰۰ روزه را میتوان با جمع قیمتهای ۲۰۰ روز گذشته و سپس تقسیم آن بر ۲۰۰ محاسبه کرد.
فرمول میانگین متحرک ۲۰۰ روزه = [(روز ۱ + روز ۲…. + روز ۲۰۰ تقسیم بر ۲۰۰]
هر روز یک نقطه جدید در نمودار ایجاد میشود. اتصال همه نقاط ۲۰۰ روز منجر به ایجاد یک خط طولانی میشود که در نمودارها قابل مشاهده است.
چگونه از میانگین متحرک ۲۰۰ روزه در استراتژی معاملاتی خود استفاده کنید
میانگین متحرک ۲۰۰ روزه محبوبیت زیادی دارد زیرا در روشهای مختلف به معاملهگران کمک میکند.
استفاده از میانگین متحرک ۲۰۰روزه به عنوان سطح حمایت و مقاومت
از میانگین متحرک ۲۰۰ روزه می توان برای سطوح کلیدی در بازار ارز استفاده کرد. اغلب در بازار فارکس، قیمت نزدیک به میانگین متحرک ۲۰۰ روزه حرکت میکند و در جهت روند فعلی ادامه مییابد. بنابراین، میانگین متحرک ۲۰۰ روزه را میتوان به عنوان سطح حمایت یا مقاومت پویا (داینامیک) در نظر گرفت.
در زیر مثالی از نحوه نزدیک شدن و بازگشت قیمت به میانگین متحرک ۲۰۰ روزه در نمودار EUR/USD آمده است:
کراس اور میانگین متحرک (MA)
معاملهگران اغلب قدرت روند میانگین متحرک را ارزیابی میکنند، زیرا زمان ایدهآل برای بستن معامله را به آنها نشان میدهد، همچنین روند نزولی میتواند نشان دهنده وارونه شدن بازار باشد.
میانگینهای متحرک کوتاه مدت مانند میانگین متحرک ۲۱ ، ۵۵ و ۱۰۰ روزه حرکتهای قیمت را در یک دوره زمانی کوتاهتر نشان میدهد. نمودار GBP/USD زیر نشان میدهد که چگونه میانگینهای متحرک کوتاه مدت روند نزولی را سریع تر از میانگین محرک ۲۰۰ روزه نشان میدهند. میانگین متحرک ۲۱ روزه (سبز) از میانگین متحرک ۵۵ روزه (سیاه) عبور میکند و از میانگینهای متحرک ۱۰۰ (آبی) و ۲۰۰ (قرمز) روزه کاهشی میشوند. همه سیگنالها روند نزولی را قبل از میانگین متحرک ۲۰۰ روزه نشان میدهند.
استفاده از میانگین متحرک ۲۰۰ روزه برای تشخیص روند قیمت
یکی از سادهترین راههای استفاده از میانگین ۲۰۰ روزه مقایسه آن با روند فعلی بازار است. معاملهگران معمولا این کار را برای تجزیه و تحلیل روند کلی بازار انجام میدهند و معاملات را طبق جهت بلند مدت پیشبینی میکنند.
در نمودار NZD/USD زیر، بازار براي مدت زمان طولانی بالاتر از میانگین متحرك 200 روزه معامله میشود. این بدان معناست که بازار روند صعودي دارد و بنابراین،
معاملهگران فقط باید از روند کلی میانگین متحرك 200 روزه استفاده کنند. در مثال زیر از اسیلاتور استوکاستیک یا نواسنگر تصادفی(Stochastic Oscillator) استفاده شده است، با این حال، معاملهگران باید از شاخص یا اندیکاتوري که راحتتر هستند استفاده کنند.
بازخوانی۲ سال رکود بورس/ دلیل رکود عمیق بازار سرمایه چیست؟
۲ سال پیش در چنین روزی شاخص کل بورس تهران در دولت قبل، بعد از یک دوره رشد افراطی شروع به نزول کرد و از آن زمان تاکنون ۳۰درصد افت کرده است. بازخوانی دوره ۲ساله نزول بورس نشان میدهد که یکی از مهمترین دلایل رکود مدتدار و عمیق بورس در همه این دوران رشدهای انفجاری شاخص بورس در سال ۱۳۹۹ تحتتأثیر سیاستهای دولت قبل بوده است.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از همشهری آنلاین، ۱۹ مرداد ماه سال ۱۳۹۹ شاخص کل بورس تهران توانست به سقف قله تاریخ خود در محدوده ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار واحد برسد، اما بعد از این روز، شاخص بورس با افت سنگینی مواجه شد و فقط طی ۳ ماه بیش از ۴۲ درصد افت کرد. این شاخص اگرچه از آن دوره به بعد در برخی مقاطع با برخی صعودهای کوچک و دورهای مواجه شده است اما آمارها نشان میدهد؛ بازار سهام در همه این مدت در رکود بوده و شاخص بورس هرگز نتوانسته همچون سال ۹۹ با صعودهای بزرگی مواجه و حتی به سقف قله تاریخی خود نزدیک شود.
طبق آمارهای موجود شاخص بورس در ۲ سال گذشته با وجود برخی رشدهای مقطعی بهطور میانگین بیش از ۳۰درصد افت کرده است اما مقایسه آماری میزان تورم و رشد قیمتها در سایر بازارها نشان میدهد که میزان زیان سهامداران بهمراتب فراتر از میانگین افت شاخص بورس است. اما علت این نزول در ۲سال گذشته چه بود؟
دلایل نزول
تحلیلگران عوامل مختلفی را در نزول ۲ ساله بورس دخیل میدانند اما به زعم آنها؛ یکی از مهمترین عوامل نزول شاخصهای بورس در ۲سال گذشته، رشد افراطی شاخصها در سال۱۳۹۹ تحتتأثیر سیاستها و تغییرات پولی دولت قبل بود؛ چرا که قیمت سهام شرکتها به قدری افزایش یافته بود که سرمایهگذاری در بورس توجیه اقتصادی خود را از دست داده بود، ضمن اینکه طبق قواعد علوم مالی، شاخصهای بورس بعد از هر رشدی نیاز به اصلاح و تعدیل دارند و زمانی که رشد شاخص بیش از حد باشد دوره نزول نیز عمیقتر و طولانی تر خواهد شد.
آنطور که آمارها نشان میدهد، در دوره اوج بازار در ۱۹مرداد ماه ۱۳۹۹ که شاخص بورس سقف تاریخی خود را فتح کرد، نسبت قیمت به درآمد بازار سهام تا سطح ۴۰مرتبه افزایش یافته بود. عددی باور نکردنی که در تاریخ نیم قرن فعالیت بورس بیسابقه بود؛ چرا که از زمان آغاز فعالیت بازار سهام در سال۱۳۴۶ تا سال۱۳۹۹ میانگین نسبت قیمت به درآمد بازار که به نوعی معیاری برای اندازه گیری، گران یا ارزان بودن قیمت سهام شرکتهاست، در محدوده ۴.۵ تا ۷.۵ مرتبه در نوسان بود و این نسبت فقط در برخی مقاطع کوتاه مثلا در سال۱۳۹۲ توانسته بود از مرز ۱۰مرتبه تجاوز کند اما وقوع برخی عوامل در سال۱۳۹۹ منجر به رشد غیر قابل باور قیمت سهام شرکتها شد و کار به جایی رسید که قیمت سهام برخی از شرکتها هر روز و بهطور مداوم بالاترین رشد را تجربه میکردند. اما ریشه این رشدهای عجیب در درجه نخست مربوط به رشد تورم و افزایش قیمت دلار بود که یک محرک اولیه برای رشد و تقریبا طبیعی بود و عامل دیگر که عامل اصلی رشد افراطی شاخصها بودند، کاهش نرخ بهره و دعوت دولت از مردم برای سرمایهگذاری در بورس بود.
محرکهای اولیه رشد
آن طور که آمارها نشان میدهد؛ قیمت هر دلار آمریکا از ابتدای سال ۱۳۹۷ که جرقههای اولیه رشد بورس نیز از همین دوره زده شد تا پایان نیمه نخست سال۱۳۹۹ با ۶۱۰درصد رشد از ۴۵۰۰تومان تا محدوده ۳۲هزار تومان پیشروی کرد و همگام با این رویداد، شاخص قیمت مصرفکننده یا همان نرخ تورم نیز بیش از ۱۴۰درصد افزایش یافت. بهطور طبیعی شاخصهای بورس همگرایی زیادی با رشد قیمت دلار و تورم دارند و در دورههایی که این ۲ نماگر با رشد مواجه میشوند، شاخصهای بورس نیز صعود میکنند؛ بنابراین میتوان گفت، این ۲ مولفه محرکهای اولیه رشد شاخصهای بورس بودند. اما نمودار شاخص بورس نشان میدهد تا زمانی که بورس تحتتأثیر این ۲ عامل در حال رشد بود، روندی طبیعی و نسبتا ملایم داشت ولی از زمانی که نرخ بهره کاهش یافت و دولت نیز شروع به دعوت از مردم برای سرمایهگذاری در بورس کرد، شاخصهای بورس به شکل انفجاری صعود کردند و زمینه نزولهای بعدی آن فراهم شد.
محرک رشد افراطی
آن طورکه آمارها نشان میدهد؛ شاخص بورس از اسفند ۱۳۹۸ تا ۱۹ مرداد ما ه۱۳۹۹ و در طول ۵ماه بیش از یک میلیون و۶۰۰هزار واحد رشد کرد و از محدوده ۵۰۰هزار واحد به ۲میلیون و۱۰۰هزار واحد رسید. این میزان رشد افراطی که در تاریخ بورس بیسابقه است، درست با آغاز دوره کاهش نرخ بهره در دولت قبل و دعوت دولت از مردم برای سرمایهگذاری در بورس مصادف بود.
آمارها نشان میدهد، درست در همین دوره نرخ بهره از محدوده ۲۱درصد به کمتر از ۱۴درصد نزول کرد که منجر به افتهای شدید نرخ بهره اوراق بدهی از جمله اسناد خزانه اسلامی مواجه شود. بهطور طبیعی بین نرخ بهره اوراق بدون ریسک و شاخصهای بورس ارتباط معنا داری وجود دارد و با کاهش نرخ بهره، شاخصهای بورس با رشد مواجه میشوند؛ بنابراین به زعم بسیاری از کارشناسان، یکی از مهمترین دلایل رشدهای پر شتاب بورس در این دوره، کاهش شدید نرخ بهره بود.
امیر جعفرزاده، یک پژوهشگر اقتصادی در همان دوره درباره اثرات کاهش نرخ بهره بر شاخصهای بورس گفت: علت اصلی نوسان در بازارهای مختلف وضعیت نرخ بهره بود. سیاستهای پولی و مالی بهگونهای اتخاذ شده که نرخ سود بانکی از نرخ تورم کمتر بود و در واقع، نرخ بهره حقیقی بهشدت منفی شد.
بهگفته او، کاهش نرخ بهره این سیگنال را به مردم داد که باید پول تبدیل به دارایی شود. این سیگنال سیاستگذاران، نقدینگی را به سمت بازارهای دارایی محور سوق داد. سینا سلیمانی، یک کارشناس دیگر بازار سرمایه نیز در همین باره گفت: با کاهش نرخ بهره، نرخ بهره واقعی منفی شد؛ بنابراین نقدینگی برای کسب بازده مورد انتظار خود، باید به سمت بسترهای سرمایهگذاری حرکت میکرد که یکی از گزینهها بازار سهام بود.
با وجود آنکه رشدهای افراطی شاخص بورس در آن دوره ارتباط مستقیمی با کاهش نرخ بهره داشت اما مقامات وقت محرک شاخص اولیه چیست؟ دولت در همان دوره این موضوع را تکذیب میکردند اما بعد از آن عبدالناصر همتی، رئیسکل وقت بانک مرکزی بهصورت تلویحی این موضوع را تأیید کرد و کاهش نرخ بهره را به وقوع کرونا نسبت داد؛ موضوعی که مورد تردید کارشناسان بازار سرمایه است.
بهگفته همتی، علت اصلی کاهش نرخ بهره، کاهش تقاضا برای پول و علت کاهش تقاضا نیز وقوع کرونا بود و همه این عوامل منجر به هجوم نقدینگی به بازار سهام در سال۱۳۹۹ شد.
او در اینباره توضیح داد: در ابتدای سال ۱۳۹۹، اقتصاد کشور با شرایط حادث شده ناشی از شیوع ویروس کرونا مواجه شد، در نتیجه شیوع همهگیری کرونا، فعالیتهای اقتصادی کشور بهشدت کاهش یافت؛ در این بین با تصویب ستاد ملی مبارزه با کرونا ۷۵هزار میلیارد تومان در اردیبهشتماه ۱۳۹۹، برای کمک به معیشت خانوارها و نیز اعطای تسهیلات یک میلیون تومانی و بخشهای مختلف اقتصادی مطرح شد. از طرفی برای تحقق این رقم، بانک مرکزی نیز نسبت به آزادسازی ۲۰هزار میلیارد تومان سپرده قانونی بانکها نزد بانک مرکزی کرد.
او ادامه داد: مجموع این اتفاقات موجب شد عرضه پول از تقاضای آن پیش بیفتد. بنابراین تحت این شرایط بانکها با بیش از ۷۰هزار میلیارد تومان منابع مازاد بین بانکی مواجه شدند و نرخ بهره بین بانکی بهشدت کاهش یافت و بانک مرکزی بهمنظور حفظ ثبات بازارها و جلوگیری از بحران پولی، ناچار شد نرخ بازار بین بانکی را در محدوده ۱۴-۱۲درصد قرار دهد. در حالیکه درحالت عادی بانکها همیشه ۱۵-۱۰هزار میلیارد تومان پول نزد بانک مرکزی داشتند.
همتی تأکید کرد: بخشی از این پول به بورس آمد و آن شرایط عجیب در ماههای نخستین سال۹۹ رقم خورد. اما این همه ماجرا نبود و به غیر از کاهش نرخ بهره، یک عامل دیگر نیز در رشد افراطی شاخصهای بورس در سال۱۳۹۹ نقش داشت و آن تبلیغات دولت قبل برای ورود مردم به بورس بود.
درست در زمانی که نرخ بهره در حال کاهش بود، مقامات دولتی از مردم میخواستند تا منابع خود را در بورس سرمایهگذاری کنند و در عین حال تلاش کردند از طریق پذیره نویسی صندوقهای سرمایهگذاری دولتی، ازجمله دارا و پالایش یکم و همچنین عرضه اولیه سهام شستا در بورس نقدینگی مردم را جذب بورس کنند.
آمارها نشان میدهد، در همین دوره بیش از ۱۲۰هزار میلیارد تومان نقدینگی مردم راهی بورس شد و تعداد کدهای معاملاتی سهامداران جدید چند صد درصد رشد کرد. این موضوع منجر به تزریق شدید نقدینگی به بورس شد که سوخت لازم برای رشد شاخصها را فراهم میکرد.
شاخص قدرت نسبی (Relative Strength Index)
روند اولیه سهام یا دارایی، ابزار مهمی برای اطمینان از درک صحیح تفسیر شاخص است. به عنوان مثال، متخصص معروف بازار، کنستانس براون (Constance Brown)، این ایده را ترویج کرده است که افزایش فروش در شاخص قدرت نسبی یک روند صعودی به احتمال زیاد بسیار بیشتر از 30٪ است و اینکه افزایش خرید در شاخص قدرت نسبی یک روند نزولی بسیار کمتر از سطح 70 درصد است.
شاخص قدرت نسبی چیست؟
شاخص قدرت نسبی (relative strength index) یک شاخص مومنتوم است که در تحلیل تکنیکال استفاده میشود و میزان تغییرات اخیر قیمت را برای ارزیابی شرایط خرید یا فروش بیش از حد در قیمت سهام یا سایر داراییها اندازهگیری میکند. شاخص قدرت نسبی به عنوان یک نوسان ساز (گراف خطی که بین دو حد حرکت می کند) نمایش داده می شود و می تواند از 0 تا 100 خوانده شود. این اندیکاتور توسط جی.ولز وایلدر جونیور ایجاد شده و در کتاب اصلی او در سال 1978، «مفاهیم جدید در سیستم های معاملاتی تکنیکال» معرفی شد.
تفسیر شاخص قدرت نسبی به این صورت است که مقادیر 70 یا بالاتر، نشان میدهد که یک اوراق بهادار در حال خرید بیش از حد یا ارزشگذاری بیش از حد است و ممکن است برای یک روند معکوس یا عقبنشینی اصلاحی قیمت آماده شود. رقم 30 یا کمتر، نشان دهنده شرایط فروش بیش از حد یا کم ارزش شدن است.
نکات مهم
- شاخص قدرت نسبی یک نوسان ساز مومنتوم محبوب است که در سال 1978 توسعه یافت.
- شاخص قدرت نسبی سیگنال هایی را در مورد حرکت صعودی و نزولی قیمت به معامله گران تکنیکال ارائه می دهد و اغلب در زیر نمودار قیمت دارایی رسم می شود.
- یک دارایی معمولاً زمانی که شاخص قدرت نسبی بالای 70 درصد است، در شرایط اشباع خرید و زمانی که زیر 30 درصد است، در شرایط اشباع فروش در نظر گرفته می شود.
فرمول شاخص قدرت نسبی
شاخص قدرت نسبی در دو مرحله محاسبه می شود و با فرمول زیر شروع می شود:
میانگین سود یا زیان مورد استفاده در این محاسبه، میانگین درصد سود یا زیان در طول دوره بازگشت است. فرمول از یک مقدار مثبت برای میانگین زیان استفاده می کند. دورههایی که با زیان قیمت همراه هستند در محاسبات میانگین سود و دورههایی که با افزایش قیمت همراه هستند برای محاسبه میانگین زیان صفر محاسبه میشوند.
برای محاسبه مقدار اولیه شاخص قدرت نسبی، استفاده از 14 دوره استاندارد است. به عنوان مثال، تصور کنید که بازار هفت روز از 14 روز گذشته بالاتر بسته شده و میانگین سود 1 درصدی داشته است. هفت روز باقیمانده، همه با کاهش متوسط 0.8-% پایین تر بسته شدند.
محاسبه برای بخش اول شاخص قدرت نسبی شبیه محاسبه گسترده زیر است:
هنگامی که 14 دوره داده در دسترس است، بخش دوم فرمول شاخص قدرت نسبی را می توان محاسبه کرد. مرحله دوم محاسبه نتایج را هموار می کند.
نحوه محاسبه
با استفاده از فرمول های بالا، شاخص قدرت نسبی را می توان محاسبه کرد و خط شاخص قدرت نسبی را می توان در زیر نمودار قیمت دارایی رسم کرد.
شاخص قدرت نسبی با افزایش تعداد و اندازه قیمت های پایانی مثبت افزایش می یابد و با افزایش تعداد و اندازه قیمت های پایانی منفی کاهش می یابد. بخش دوم محاسبات نتیجه را هموار می کند، بنابراین شاخص قدرت نسبی در یک بازار پر روند فقط به 100 یا 0 نزدیک می شود.
همانطور که در نمودار بالا مشاهده می کنید، اندیکاتور شاخص قدرت نسبی می تواند در دوره های بلند مدت منطقه ای که سهام در یک روند صعودی قرار دارد، در منطقه اشباع خرید باقی بماند. هنگامی که سهام در روند نزولی قرار دارد، این اندیکاتور ممکن است برای مدت طولانی در قلمرو فروش بیش از حد باقی بماند. این موضوع می تواند برای تحلیلگران جدید گیج کننده باشد، اما یادگیری استفاده از اندیکاتور در چارچوب روند غالب، این مسائل را روشن می کند.
شاخص قدرت نسبی به شما چه می گوید؟
روند اولیه سهام یا دارایی، ابزار مهمی برای اطمینان از درک صحیح تفسیر شاخص است. به عنوان مثال، متخصص معروف بازار، کنستانس براون (Constance Brown)، این ایده را ترویج کرده است که افزایش فروش در شاخص قدرت نسبی یک روند صعودی به احتمال زیاد بسیار بیشتر از 30٪ است و اینکه افزایش خرید در شاخص قدرت نسبی یک روند نزولی بسیار کمتر از سطح 70 درصد است.
همانطور که در نمودار زیر مشاهده میکنید، در طول یک روند نزولی، شاخص قدرت نسبی به جای 70%، نزدیک به سطح 50% به اوج خود می رسد که می تواند توسط سرمایه گذاران برای اطمینان از شرایط نزولی استفاده شود. بسیاری از سرمایه گذاران زمانی که یک روند قوی وجود دارد، یک خط روند افقی بین سطوح 30 تا 70 درصد اعمال می کنند تا دو سر طیف را بهتر شناسایی کنند. اصلاح سطوح خرید یا فروش بیش از حد، زمانی که قیمت سهام یا دارایی در یک کانال افقی بلندمدت قرار دارد معمولاً غیر ضروری است.
یک مفهوم مرتبط برای استفاده از سطوح خرید یا فروش بیش از حدِ متناسب با روند، تمرکز بر سیگنالهای معاملاتی و تکنیکهایی است که با روند مطابقت دارند. به عبارت دیگر، استفاده از سیگنالهای صعودی زمانی که قیمت در روند صعودی است و سیگنالهای نزولی زمانی که یک سهم در روند نزولی قرار دارد، به جلوگیری از هشدارهای نادرست زیادی که شاخص قدرت نسبی میتواند ایجاد کند، کمک میکند.
تفسیر و محدوده شاخص قدرت نسبی
به طور کلی، زمانی که شاخص قدرت نسبی از سطح مرجع 30 افقی فراتر می رود، یک علامت صعودی است و زمانی که به زیر سطح مرجع 70 افقی می لغزد، یک علامت نزولی است. به عبارت دیگر، می توان تفسیر کرد که مقادیر شاخص قدرت نسبی 70 یا بالاتر نشان می دهد که یک اوراق بهادار در شرایط اشباع خرید یا ارزش گذاری بیش از حد است و ممکن است برای یک روند معکوس یا عقب نشینی اصلاحی قیمت آماده شود. تفسیر شاخص قدرت نسبی 30 یا کمتر نشان دهنده شرایط فروش بیش از حد یا کم ارزش است.
در طول روندها، تفسیر شاخص های قدرت نسبی ممکن است در یک باند یا محدوده قرار گیرند. در طول یک روند صعودی، شاخص قدرت نسبی تمایل دارد بالای 30 بماند و اغلب باید به 70 برسد. در طول یک روند نزولی، به ندرت دیده می شود که شاخص قدرت نسبی از 70 تجاوز کند، این اندیکاتور اغلب به 30 یا کمتر می رسد. این دستورالعملها میتوانند به تعیین قدرت روند و شناسایی بازگشت های بالقوه کمک کنند. به عنوان مثال، اگر شاخص قدرت نسبی نتواند در چند نوسان متوالی قیمت یک روند صعودی به 70 برسد، اما سپس به زیر 30 برسد، روند ضعیف شده و ممکن است معکوس شود.
برعکس این پروسه، برای روند نزولی صادق است. اگر روند نزولی نتواند به 30 یا کمتر برسد و سپس به بالای 70 صعود کند، این روند نزولی ضعیف شده و ممکن است به سمت صعودی معکوس شود. خطوط روند و میانگین های متحرک ابزارهای مفیدی هستند که در هنگام استفاده از شاخص قدرت نسبی در این روش باید لحاظ شوند.
نمونه ای از واگرایی های شاخص قدرت نسبی
یک واگرایی صعودی زمانی رخ می دهد که شاخص قدرت نسبی فروش بیش از حد را به دنبال یک سقف قیمتی پایین تر که به همان نسبت با کف های قیمتی پایین تر مطابقت دارد، مشاهده کند. این نشاندهنده افزایش حرکت صعودی است و میتوان از شکست بالای فروش بیش از حد در ایجاد یک موقعیت خرید جدید استفاده کرد.
واگرایی نزولی زمانی اتفاق میافتد که شاخص قدرت نسبی خرید بیش از حد را به دنبال یک کف قیمتی بالاتر که به همان نسبت با سقف های قیمتی بالاتر مطابقت دارد، نشان دهد.
همانطور که در نمودار زیر مشاهده میکنید، زمانی که شاخص قدرت نسبی سقف های قیمتی را تشکیل میدهد و همچنین قیمت کف های قیمتی را تشکیل میدهد، یک واگرایی صعودی شناسایی شد. این یک سیگنال معتبر بود، اما زمانی که یک سهام در یک روند بلندمدت پایدار است، واگرایی ها نادر هستند. استفاده از تفسیرهای قابل تغییر فروش یا خرید بیش از حد به شناسایی سیگنال های بالقوه بیشتر کمک می کند.
مثالی از رد نوسان شاخص قدرت نسبی
یکی دیگر از تکنیک های معاملاتی، رفتار شاخص قدرت نسبی را در زمانی که دوباره از قلمرو خرید یا فروش بیش از حد خارج می شود، بررسی می کند. این سیگنال «رد نوسان» صعودی نامیده می شود و دارای چهار بخش است:
- شاخص قدرت نسبی در محدوده فروش بیش از حد قرار می گیرد.
- شاخص قدرت نسبی به بالای 30 درصد می رسد.
- شاخص قدرت نسبی یک افت دیگر را بدون بازگشت به قلمروی اشباع فروش ایجاد می کند.
- سپس شاخص قدرت نسبی بالاترین سطح اخیر خود را می شکند.
همانطور که در نمودار زیر مشاهده میکنید، اندیکاتور شاخص قدرت نسبی به محدوده اشباع فروش رسید، تا 30٪ شکست خورد و پایین ترین سطح رد را تشکیل داد که سیگنال را در هنگام برگشت به بالاتر، ایجاد کرد. استفاده از شاخص قدرت نسبی در این روش بسیار شبیه ترسیم خطوط روند، روی نمودار قیمت است.
مانند واگرایی ها، یک نسخه نزولی از سیگنال رد نوسان وجود دارد که شبیه قرینه نسخه صعودی است. رد نوسان نزولی نیز دارای چهار بخش است:
- شاخص قدرت نسبی به منطقهی اشباع خرید افزایش می یابد.
- شاخص قدرت نسبی به زیر 70 درصد می رسد.
- شاخص قدرت نسبی بدون بازگشت به منطقه اشباع خرید، سقف قیمتی دیگری را تشکیل می دهد.
- سپس شاخص قدرت نسبی کف قیمتی اخیر خود را می شکند.
نمودار زیر سیگنال رد نوسان نزولی را نشان می دهد. مانند بسیاری از تکنیکهای معاملاتی، این سیگنال زمانی معتبر تر است که با روند بلندمدت غالب، مطابقت داشته باشد. احتمال کمتری وجود دارد که سیگنال های نزولی در طول روندهای نزولی آلارم های کاذب ایجاد کنند.
تفاوت بین شاخص قدرت نسبی و شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی
شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی (MACD) یکی دیگر از شاخص های مومنتوم پیروی از روند است که رابطه بین دو میانگین متحرک قیمت اوراق بهادار را نشان می دهد. شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی با کم کردن میانگین متحرک نمایی 26 دوره ای (EMA) از میانگین متحرک نمایی 12 دوره ای محاسبه می شود. نتیجه آن محاسبه خط شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی است.
سپس یک میانگین متحرک نمایی نه روزه شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی، به نام “خط سیگنال” در بالای خط شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی رسم می شود که می تواند به عنوان یک محرک برای سیگنال های خرید و فروش عمل کند. ممکن است معامله گران زمانی که شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی از خط سیگنال خود عبور می کند، اوراق بهادار را بخرند و زمانی که شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی از زیر خط سیگنال عبور می کند، اوراق بهادار را بفروشند.
شاخص قدرت نسبی برای نشان دادن اشباع خرید یا فروش اوراق بهادار، در رابطه با سطوح قیمت اخیر طراحی شده است. شاخص قدرت نسبی با استفاده از میانگین سود و زیان قیمت در یک دوره زمانی معین محاسبه می شود. دوره زمانی پیش فرض 14 دوره است که مقادیر آن از 0 تا 100 محدود شده است.
شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی رابطه بین دو میانگین متحرک نمایی را اندازهگیری میکند، در حالی که شاخص قدرت نسبی تغییر قیمت را در ارتباط با سقف ها و کف های قیمتی اخیر اندازهگیری میکند. اغلب از هر دوی این شاخص ها برای ارائه تصویر تکنیکال کامل تری از بازار به تحلیلگران استفاده می شود.
این شاخص ها هر دو میزان حرکت یک دارایی را اندازه گیری می کنند. با این حال، عوامل مختلفی را اندازه گیری می کنند، بنابراین گاهی اوقات نشانه های متناقضی را ارائه می دهند. به عنوان مثال، شاخص قدرت نسبی ممکن است برای یک دوره زمانی ثابت، بالاتر از 70 را نشان دهد، که نشان می دهد اوراق بهادار بیش از حد به سمت خرید سوق یافته است.
در همان زمان، شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی می تواند نشان دهد که شتاب خرید همچنان برای اوراق بهادار در حال افزایش است. ممکن محرک شاخص اولیه چیست؟ است هر یک از این شاخص ها با نشان دادن واگرایی از قیمت، تغییر روند آتی را نشان دهد (قیمت بالاتر می رود در حالی که شاخص پایین تر می رود یا برعکس).
محدودیت ها
شاخص قدرت نسبی حرکت صعودی و نزولی قیمت را مقایسه می کند و نتایج را در نوسانگری نمایش می دهد که می تواند در زیر نمودار قیمت قرار گیرد. مانند بسیاری از شاخص های تکنیکال، سیگنال های آن زمانی قابل اعتماد هستند که با روند بلندمدت مطابقت داشته باشند.
سیگنالهای برگشت واقعی، نادر هستند و جدا کردن آنها از آلارمهای کاذب دشوار است. برای مثال، یک مثبت کاذب، یک متقاطع صعودی و به دنبال آن کاهش ناگهانی سهام است. منفی کاذب وضعیتی است که در آن یک تقاطع نزولی وجود داشته باشد، اما سهام ناگهان به سمت بالا شتاب می گیرد.
از آنجایی که این شاخص حرکت را نشان میدهد، زمانی که دارایی در هر جهت شتاب قابل توجهی داشته باشد، میتواند برای مدت طولانی در شرایط اشباع خرید یا فروش باقی بماند. بنابراین، شاخص قدرت نسبی در بازارهای پرنوسان که قیمت دارایی بین حرکات صعودی و نزولی قرارگیرد، بسیار مفید است.
شاخص قدرت نسبی چه چیزی را اندازه گیری می کند؟
شاخص قدرت نسبی مقیاسی است که توسط معامله گران برای ارزیابی حرکت قیمت سهام یا سایر اوراق بهادار استفاده می شود. شاخص قدرت نسبی میزان تغییرات اخیر قیمت را برای ارزیابی شرایط خرید یا فروش بیش از حد در قیمت سهام یا سایر داراییها اندازهگیری میکند. شاخص قدرت نسبی این نتیجه را در مقیاس 0 تا 100 ترسیم می کند. ارقام زیر 30 به طور کلی نشان دهنده سهام بیش فروش شده است، اما بالای 70 نشان دهنده سهام بیش خریداری شده است. معامله گران اغلب نمودار شاخص قدرت نسبی را در زیر نمودار قیمت اوراق بهادار قرار می دهند، بنابراین می توانند حرکت اخیر آن را با قیمت بازار مقایسه کنند.
سیگنال خرید شاخص قدرت نسبی چیست؟
برخی از معامله گران بر این اساس که اوراق بهادار بیش از حد فروخته شده است و در نتیجه آماده بازگشت است، اگر شاخص قدرت نسبی یک اوراق بهادار به زیر 30 برسد، آن را یک “سیگنال خرید” می دانند. با این حال، قابلیت اطمینان این سیگنال تا حدودی به شرایط کلی بستگی دارد. اگر اوراق بهادار در یک روند نزولی قابل توجه قرار بگیرد، ممکن است برای مدت طولانی در سطح فروش بیش از حد، به معامله ادامه دهد. معامله گران در آن شرایط ممکن است خرید را تا زمانی که سیگنال های تاییدی دیگری را مشاهده نکنند به تاخیر بیاندازند.
تفاوت بین شاخص قدرت نسبی و شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی چیست؟
شاخص قدرت نسبی و شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی، هر دو مقیاس هایی هستند که به معامله گران برای درک فعالیت معاملاتی اخیر یک اوراق بهادار کمک میکنند، اما آنها این هدف را به محرک شاخص اولیه چیست؟ روش های مختلف انجام می دهند. در اصل، شاخص میانگین متحرک همگرایی واگرایی با هموارسازی حرکات اخیر قیمت اوراق بهادار و مقایسه خط روند میان مدت با خط روند دیگری که تغییرات اخیر قیمت آن را نشان می دهد، کار می کند. سپس معامله گران می توانند تصمیمات خرید و فروش خود را بر این اساس بگیرند که آیا خط روند کوتاه مدت بالاتر یا پایین تر از خط روند میان مدت قرار می گیرد یا خیر.
دیدگاه شما